به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم
ندانستم که تو کی آمدی ای دوست نیققفتی
به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم
تو رشک آفتابی کی به دست سایه می ایی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم
گناهت را نميبخشم! تو را با دبگری ديدم که گرم گفتگو بودی
با او آهسته ميرفتی سراپا محو او بودی
صدايت کردمو بر من چو بيگانه نگه کردی
شکستی عهد ديرينه گنه کردی گنه کردی
گناهت را نميبخشم! چه شبها را که من تنها به ياد تو سحر کردم
چه عمری را که بيهوده به پای تو هدر کردم
گناهت را نميبخشم! همين بود آن وفايی را که ميگفتی
همين بود آن صفايی را که ميگفتی
تو که خود اين چنين بودی چرا روزم سيه کردی
سيه کردی سيه کردی.....
گنه کردی گنه کردی.......
http:anjooman.persianblog.ir خبر جد ید ایجاد وبلاگ انجمن درپرشین بلاگ آدرس
94193 بازدید
36 بازدید امروز
57 بازدید دیروز
529 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian